دوستانم که این روزها از احمدی نژاد حمایت می کنند سخت نگرانند. هرچه به آنها می گویم با حجم خدماتی که او انجام داده و خودتان شعارش را می دهید دلیلی برای رای نیاوردن وجود ندارد توی کله شان نمی رود و در برابر ایده قاطع من که معتقدم احمدی نژاد رییس جمهور دهم است می گویند "اینو جدی میگی یا برای دلخوشی ما حرف می زنی؟" می گویند:"آخه مردم ما قابل پیش بینی نیستند" و جواب شان میدهم که من هم به همین دلیل مطمئنم رییس دولت نهم ، رییس دولت دهم هم هست.
می گویند:"آخه موجی که راه افتاده می تونه سرنوشت رو عوض کنه" و من می بینم سروکله زدن با آنها فایده ندارد. احمدی نژاد زبان عامه را می داند و بخوبی بلد است با آنها حرف بزند.
موسوی هم البته با این زبان آشناست اما لااقل چهار سال دیرتر از احمدی نژاد زبان گشوده و حالاحالاها کار دارد.
با این همه هر کس رییس جمهور شود قرار نیست آسمان به زمین بیاید. در طول هزاران سال تاریخ، ۴سال و ۸ سال نقطه کمرنگی است که زود گم می شود مگر اینکه آنقدر بزرگ باشی که تاریخ نتواند در کوچه پس کوچه هایش گمت کند.
احمدی نژاد باز هم رییس جمهور می شود و آب از آب تکان نمی خورد،
میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد ، یک مناظره داغ را رقم زدند و بی هیچ تعارفی همدیگر را به نقد کشیدند.
من خودم به شخصه از مناظره راضی نبودم . دلایل رو هم می گم در ادامه
در ابتدای این مناظره ، محمود احمدی نژاد با این ادعا که در این انتخابات ، سه کاندیدا علیه او هستند و میرحسین نیز به پشتوانه هاشمی و خاتمی وارد رقابت شده است بحث را به صورت تهاجمی آغاز کرد و متعاقب آن ، میرحسین موسوی ، با اعلام این که برای همه دولت های قبل احترام قائل است ، حساب خود را از انها جدا دانست و از احمدی نژاد خواست که اگر حرفی درباره او دارد مطرح کند و از ایراد اتهام علیه کسانی که در این جلسه نیستند اجتناب کند زیرا انها امکان دفاع در مقابل اتهامات را ندارند و این مساله از نظر اخلاقی درست نیست.
موسوی همچنین با ذکر نمونه هایی از عملکرد احمدی نژاد ، به نقد او پرداخت و از جمله به مساله تفنگداران انگلیسی که با هیاهو دستگیر شدند و سپس با بدرقه رسمی رئیس جمهور و با اهدا کت و شلوار آزاد شدند ، اشاره کرد.
حاشیه ها و نکات
احمدی نژاد از 3 تاکتیک عمده در این مناظره بهره برد: 1) نشان دادن صحنه انتخابات به گونه ای که سه نفر علیه او هستند و تخریبش می کنند. 2) انتقاد از هاشمی و طرح این مساله که اکنون ، هاشمی علیه اوست و نه شخص میرحسین. 3)ایراد اتهامات علیه برخی اشخاص ولو غایب در جلسه
* میرحسین موسوی ، چندان بر روی کلمات مسلط نشان نداد ، به طوری که بارها و بارها از کلمه "چیز" در سخنانش استفاده کرد. در مقابل احمدی نژاد در سخنانش ، مسلط تر عمل کرد و در استفاده از حرکات دست و نگاه به دوربین و ارتباط بصری با بینندگان ، موفق تر بود.
* وقتی میرحسین صحبت می کرد ، احمدی نژاد عمدتاً لبش را می گزید یا لبخند می زد و هنگامی که احمدی نژاد سخن می گفت ، میرحسین در سکوت و بدون این که در چهره اش حرکتی باشد ، با حالتی گرفته ، به حرفهایش گوش می کرد.
*احمدی نژاد که گفته بود در مناظره هایش نام مفسدان اقتصادی را اعلام خواهد کرد ، به این وعده عمل نکرد و فقط اتهاماتی کلی را متوجه پسرناطق نوری و فرزندان هاشمی و کرباسچی کرد که این ها چطور پولدار شدند که در مقابل میرحسین نیز به وزیر میلیاردر احمدی نژاد اشاره کرد که او چگونه پولدار شده است؟
* در انتهای وقت احمدی نژاد ، وی پرونده ای که عکس خانمی بر روی آن بود را به میرحسین نشان داد و گفت: شما این خانم را می شناسید ، این خانم برخلاف قانون وارد دانشگاه شده و رئیس دانشگاه هم شده است.
میرحسین نیز با انتقاد از پرونده سازی دولتمردان که به جای رسیدگی به امور کشور ، به دنبال پرونده سازی هستند ، روش احمدی نژاد را غیر اخلاقی دانست که عکس همسرش - زهرا رهنورد - را نشان می دهد و اتهاماتی متوجه او می کند و گفت: ایشان دو مدرک فوق لیسانس و یک مردک دکترا دارند و مدارکش موجود است که همه مراحل را قانونی طی کرده اند.
*نکته قابل توجه در این مناظره این بود که هیچ کدام از کاندیداها ، حتی یک برنامه هم برای اداره کشور در صورت پیروزی ارائه نکردند تا مورد بحث قرار گیرد.
پی نوشت: فارغ از این که چه کسی این مناظره را برد ، قطعاً باید گفت که این مناظره ، با تمام نقدهایی که بر آن وارد است ، حرکتی به سمت باز شدن فضای سیاسی کشور بود هر چند که بسیاری از فرازهای این مناظره ، بیش از آن که شبیه مناظره باشد، به دعوا و متهم کردن گذشت.
ایام انتخابات که میشود، منفعت بعضیها حرف زدنهای دوپهلو و غیرشفاف است تا در فضای غبارآلود رای جمع کنند؛ در این ایام، بعضی کاندیداها برای رای آوردن آنچنان به دیگری حمله می کنند و ادعاهایی مطرح میکنند که انگار فقط خودشان حلال همه مشکلات هستند.
در فضای غیرشفاف و تخریب رسانه ای، ترویج چنین شایعاتی کار چندان سختی نیست و القاکنندگان ناکارآمدی دولت مستقر میکوشند این آب گلآلود همچنان جریان داشته باشد تا از آن ماهی بگیرند.
طبیعتا آن چیزی که می تواند ادامه جاری بودن این آب گلآلود را سد کند، شفاف شدن مسائل و پاسخ ها است و یکی از راهکارهای اصلی این شفافسازی، برگزاری مناظره است.
در شرایطی که مصاحبههای اخیر کاندیداهای ریاستجمهوری اکثرا سخنانی یکسویه است که در آن کاندیداها بسیاری از تناقضات و مشکلات خود را پشت الفاظ مخفی می کنند، در "مناظره" - که یک گفتگوی دو طرفه است- افراد نمیتوانند متناقض حرف بزنند و یا افکار و عملکرد خود را پشت الفاظ مخفی کنند.
تنها در این صورت است که همه داشته ها و نداشتههای یک کاندیدا با شفافیت کامل در ویترین صحنه انتخابات قرار خواهد گرفت و تصمیمگیری مردم بسیار آسانتر خواهد شد.
هاشمی ثمره مسئول ستاد هماهنگی حمایتهای مردمی از دکتر احمدینژاد طی روزهای اخیر اعلام کرد که محمود احمدی نژاد آماده مناظره با سایر کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری است اما تاکنون هیچیک از کاندیداهای مطرح، از جمله مهدی کروبی، محسن رضایی و میرحسین موسوی برای مناظره با احمدینژاد پا پیش نگذاشتهاند.
و این سکوت سایر کاندیداها در مقابل دعوت احمدینژاد از آنان برای مناظره، در حالی است که میرحسین در یکی از گفتگوهای اخیر خود در پاسخ به سوالی در همین زمینه، گفت: گمان نمی کنم مناظره تلویزیونی راه حل مناسبی باشد و خیلی بر فضای جامعه برای تدبر کمک نمی کند. این بدین معنی نیست که از مناظره گریزان باشم بلکه همین مصاحبه ها و اظهار نظرها هم نوعی مناظره است.
گاهی وقت ها توجه انسان فقط محدود به چهاردیواری اطراف خودش است و پدیده ها را بر اساس آنچه در اطراف خود می بیند٬ تحلیل می کند.
اغلب ما دانشجوها هم به همین مساله گرفتاریم و همه چیز را تنها در محدوده فضای دانشگاهی و آکادمیک بررسی می کنیم.
خدا قسمت مان کرد و نوروز امسال با گروه جهادی جوادالائمه (ع) دانشگاه آزاد تهران مرکز به مناطق محروم قلعه گنج در جنوب استان کرمان رفتیم.
محرومیت مردم آن منطقه واقعا ملموس است٬ به گونه ای که بعضی جاها نه آب هست و نه حمام و ...
روستای محل کار ما٬ (که اسلام آباد نام داشت) از مناطق کپرنشین بود و کار ما ساختن سرویس های بهداشتی بود. پیرمردی با صفا که حدودا ۷۰ سالش بود٬ دهیار آنجا بود و از ابتدای کار در کنار ما حاضر می شد و کمک می کرد.
پیرمرد خیلی خوش صحبت بود و از همه چیز برایمان تعریف می کرد. بر حسب کنجکاوی و اطلاع از وضعیت اگاهی پیرمرد و مردم منطقه بحث را سیاسی کردم و از پیرمرد پرسیدم: « حاجی! مثل اینکه دولت هم کاری به کار شما نداره ها! به وضع شما که نمی رسه٬ دولت خوبی نیست ؟ درسته؟ »
پیرمرد بلافاصله محکم و با قاطعیت گفت: « دولت خیلی هم خوبه٬ما آقای احمدی نژاد را خیلی دوست داریم! »
گفتم: « چون قراره براتون خونه بسازه و برنج و روغن بهتون بده؟ »
دوباره محکم گفت: « نه! ما از دولت هیچ چیز نخواستیم و هیچ چیز هم نمی خوایم! »
گفتم: « پس چرا می گین دولت خوبه؟ مگه چیکار کرده براتون؟ »
گفت: « همین که وقتی آقای احمدی نژاد رییس جمهور ما شدند و آقا گفتند من با این دولت به آرامش رسیدم٬ برای ما کافیه! همین که آقای اخمدی نژاد ارزش های ما رو برگردوند سرجاش ما خدا رو شکر می کنیم. دوره های قبل داشتند دین رو نابود می کردند. ما نه خونه می خوایم از دولت نه کوپن و برنج و ... !!! »
با این جواب قشنگ و ساده و قاطع پیرمرد در حمایت از احمدی نژاد تا چند دقیقه فقط فکر می کردم و هیچ چیز نمی گفتم.
با خودم گفتم ما رو باش! تو فضای دانشگاهیم و فکر می کنیم مردم عادی از همه چیز بی خبرند! چه طور می شود پیرمردی در نقطه دورافتاده ای از کشور که نه روزنامه هست و اینترنت٬ تلویزیون درست و حسابی هم وجود نداره و ... تحلیل انقلابی و زیبایی از وضعیت کشور داشته باشه؟
خدا را شکر که جهت گیری های مکتبی و انقلابی دولت نهم را مردم دورافتاده ترین نقاط کشور هم دریافته اند و ۲۲ خرداد ماه می دانند چه کسی لایق مدیریت کشور است.
نخبگان سیاسی آخرت خود را به دنیای دیگران نفروشند!!
اگر در دوره ای از تاریخ به ولایت پیامبر همان دوره اعتراف میکردیم دینمان کامل بود و مومن از دنیا میرفتیم ولی در دوره های بعد از آن تنها اعتراف به ولایت فرستاده حضرت حق کفایت نمیکند بلکه باید در دفاع از فرستاده خدا قیام نمود و حتی در راه آنها کشته شد.
تاریخ تکامل پیدا میکند و تکلیف مومنین متناسب با زمان و مکان آنها متفاوت است. به شکلی که در دوره ای از تاریخ شرط مومن بودن تنها حضور در جبهه های نبرد و کشته شدن در راه خدا نیست بلکه شرایط دیگری هم به اینها اضافه میشود.
اکنون که در دوره عقلانیّت تاریخ به سر میبریم و جبهه کفر به پیچیده ترین شکل خود رسیده است نمیتوان گفت وظیفه مومنین تنها دفاع از مرزهای جغرافیایی و عمل به تکالیف فردی است.
بعد از خکومت 4 ساله امیرالمومنین(ع) و و حکومت چند ماهه امام حسن مجتبی (ع) که دوره حضور معصومین(علیهم السلام) بوده است شیعیان مبتلای به حکومت نبودهاند. به همین خاطر در این دوره از تاریخ موضوع امتحانات و ابتلائات غیر معصوم عقلانیّت در امور فردی بوده است ولی از سال 1357 و در زمان غیبت حضرت حجّت (علیهم السلام) و با عنایت ایشان، شیعیان مبتلای به حکومت شدند و به موضوع امتحانات و ابتلائات مومنین اجتماعیات اسلام هم اضافه شده است.
معصومین(علیهم السلام) نه تنها بر همه ابعاد جامعه بلکه بر نیت های خیر و شر افراد هم احاطه دارند امّا غیر معصوم بر همه ابعاد جامعه احاطه ندارد. به همین خاطر نیازمند مدل و الگوی اداره هستیم. البته یقینا ولی جبهه حق از ناحیه خدای متعال امداد میشود. امّا نه بدان معنا که تکلیف از مومنین برداشته شود و ولی جبهه حق را در وسط میدان رها کنند.
در این دوره از تاریخ که شیعیان مبتلای به حکومت شدهاند اجتماعیات اسلام هم به موضوع امتحانات مومنین اضافه شده است. یعنی هر موضوعی که با جامعه اسلامی در ارتباط باشد و مومنین بتوانند در آن موضوع تصرفی داشته باشند موضوع امتحان است و باید در نهایت دقت و وسواس با چنین موضوعاتی برخورد نمود.
اکنون در ابتدای راهی هستیم که به تمدن اسلامی ختم میشود و به دلیل عدم وجود مدلهای مناسب با جامعه اسلامی ناچاریم در بخشهای مختلف، از مدل های موجود استفاده کنیم امّا تنها به اندازه نیاز و ضرورت نه بیشتر... ولکن ا اگر در همه بخش های جامعه بدون هیچ تلاش و زحمتی ساختارها و مدل غربی را وارد نمودیم و برنامه ای هم برای آینده جامعه نداشتیم هیچ فرق میان ما و سایر جوامع غربی وجود ندارد.
پس یکی از اساسی ترین وظایفی که به دوش نخبگان انقلابی است تولید علم و طراحی مدل ها و ساختار های متناسب با انقلاب اسلامی است که به کرات مقام معظم رهبری تحت عناوین مختلف به آن اشاره فرمودهاند.
انتخابات هم یکی از همین ساختارهایی است که برای اداره بخشی از جامعه از آن استفاده میکنیم امّا لااقل تاجایی که امکان دارد باید معیار ها و شاخصه ها را هماهنگ با انقلاب تعریف کنیم.
انتخابات جزء آن دسته موضوعاتی است که مومنین نمیتوانند نسبت به آن بی تفاوت باشند. چرا که سپردن سرپرستی بخشی از جامعه اسلامی به دست فردی که دارای صلاحیت یا عدم صلاحیت است موضوع بهشت و جهنم مومنین خصوصاً خواص جامعه است.
موثرین و خواص جامعه و افرادی که خود را فعّال سیاسی یا فرهنگی میدانند و در عرصه انتخابات فعالت کرده و یا لااقل به بخشی از جامعه برای انتخاب فردی یا افرادی مشاوره میدهند باید دقت داشته باشند که شایسته نیست به صورت سیاسی ویا به تبعیّت حزب به دنبال فردی که منافع حزب را تأمین میکند بروند و قیامت خود را به دنیای دیگران بفروشند، خصوصاً در انقلاب اسلامی که ثمره خون هزاران شهید انقلاب و دفاع مقدّس است.
اگر در اولین دوره های انتخابات کاندیداهای ریاست جمهوری، مجلس شوری اسلامی و ... به شکل هماهنگ با انقلاب عمل نمی کردیم قابل هضم بود امّا اکنون که بیش از سه دهه از انقلاب میگذرد پذیرفته نیست که کاندیدای ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و ... برای جلب آراء مردم به هر چیزی متوسل شود و نخبگان سیاسی هم بدنبال منافع خود یا حزب خود از آنها حمایت کنند.
طراحی یک مدل انتخاباتی هماهنگ با جامعه اسلامی برای انتخاب رئیس جمهور ، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و ... یکی از وظایف نخبگان انقلابی است و قطعاً طراحی چنین مدلی باید بر مبنای ادبیات انفلاب باشد.
یک سوال ساده از کاندیداهای مطرح اصلاحطلبان و نیز حامیان و طرفداران آنها:
چند روزی هست که هاشمی ثمره رسما اعلام کرده احمدینژاد آماده مناظره با کاندیداهای ریاستجمهوری است. فکر میکنم این اولین باری است که یک رییسجمهور در کشور ما برای مناظره با دیگر نامزدهای انتخاباتی اعلام آمادگی کرده باشد، اما با گذشت چند روز هنوز هیچ خبری از اردوگاه اصلاحطلبان نیست. حتی هیچکدام از نامزدهای آنها اشارهای هم به مناظره با احمدینژاد نکرده است.
انتظار داشتیم که لااقل نامزدهایی که این روزها بیشتر از همه به دولت انتقاد میکنند و عملکرد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی رییس جمهور را زیر سوال میبرند، از این فرصت استفاده کنند و پیشقدم شوند و با شرکت در یک مناظره تلویزیونی و به صورت رودررو همه حرفها و انتقادات خود را با رییس جمهور مطرح کنند.
حتما قبول دارید که در روزهای گذشته، هم آقای موسوی و هم آقای کروبی سنگ تمام گذاشتند و هرجا رفتند، تا میتوانستند علیه دولت و احمدینژاد حرف زدهاند. به نظر من اگر اصلاح طلبان به حرفهایشان اعتقاد دارند و مطمئن هستند که حق با آنهاست، چرا در یک مناظره رودررو شرکت نمیکنند؟
اگر هنوز «دانستن حق مردم است» و اگر همچنان به آزادی و دموکراسی و آرای عمومی اعتقاد دارند، بهتر است بجای شعار دادن و بیان حرفها و انتقادهای تکراری و سخنرانیهای یک طرفه، اسناد و مستندات و دلایل خود را علیه دولت، جمع و جور کنند و این فرصت را به مردم بدهند که در یک برنامه تلویزیونی هم حرف آنها را بشنوند و هم پاسخ رییس جمهور را. فکر می کنم این بهترین راه تشخیص و بهترین راه یک انتخاب آگاهانه باشد.
البته شخصا بعید میدانم اصلاحطلبان با این خواسته احمدینژاد موافقت بکنند. 8 سال پیش هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، آقای دکتر احمد توکلی در یک برنامه زنده تلویزیونی از آقای خاتمی خواست که در یک مناظره تلویزیونی شرکت کند. پاسخ آقای خاتمی هم واقعا جالب بود. جالب از این نظر که وی برخلاف همه ادعاهایی که درباره آزادی و حق مخالف و دموکراسی داشت، با پیشنهاد و نصیحت دوستانش چند روزی را سکوت کرد و وقتی دید که توکلی برای مناظره همچنان مصمم است، اطرافیانش را برای مناظره فرستاد.
خاتمی همچنین در جواب خبرنگارانی که علت عدم حضور وی را در مناظره میپرسیدند، در توجیهی خندهدار گفت: به غیر از من 9 نفر دیگر هم نامزد هستند. اگر قرار باشد من با همه این کاندیداها مناظره کنم، چنین چیزی نه امکان دارد و نه وقتش را داریم!
البته دلایل آقای خاتمی بهانهای بیش نبود. چرا که هدف احمد توکلی از مناظره، بیان حرفهایی بود که بعضیها واقعا طاقت شنیدنش را نداشتند. (البته توکلی در این زمینه سابقهدار است، قبلا هم هنگام رقابت با هاشمی رفسنجانی، برنامه تلویزیونیاش توسط مدیر وقت صدا و سیما، یعنی محمد هاشمی توقیف و بعد از اعتراض و فشار دوستان توکلی به صداوسیما، با چند ساعت تاخیر پخش شده بود! این هم نمونهای از رفتار دیروز مدعیانی که امروز دیگران را متهم می کنند!)
بد نیست بعد از گذشت 8 سال یکبار دیگر بیانیه توکلی را بخوانیم. من فکر می کنم مهمترین دلیل امتناع اصلاح طلبان از قبول مناظره، این خواسته احمد توکلی باشد : «نقد عملکرد سیاست گذرانی که سالها پست های حساس سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور را بر عهده داشتند»
بدنبال دعوت دکتر احمد توکلی از جناب آقای سید محمد خاتمی برای شرکت در مناظرهای تلویزیونی در پیشگاه ملت، که در روز چهارشنبه 9 خرداد ماه و در گفتگوی بخش خبری شبکه 2 سیما صورت گرفت، برخی از سیاستمداران هوادار رییسجمهور سکوت ایشان را شکستند. آقایان محجوب و حجةالاسلام انصاری برای شرکت در مناظره با دکتر توکلی به جای جناب آقای خاتمی اعلام آمادگی کردند!
اما این واکنشهای سیاسی، افکار عمومی را در مقابل این پرسش قرار میدهد که آیا رییسجمهور فعلی حق رقیب انتخاباتی خود را حتی بعنوان یک شهروند ایرانی برای شرکت در یک مناظره با شخص ایشان نادیده میگیرد؟ یا آنکه در این مناظره پرسشهایی مطرح خواهد شد که مسئولیت پاسخ به آن را بایستی دیگران بعهده بگیرند؟
به هر تقدیر با توجه به نزدیک شدن به پایان دوره تبلیغات، به عنوان شهروند ایرانی و در جهت فراهم کردن زمینه انتخاب آگاهانه، از وجدان صادق و آزادیخواه جناب آقای خاتمی میخواهیم دعوت دکتر توکلی را برای شرکت در مناظره بپذیرد.
آنچه دکتر توکلی میخواهد در این مناظره دنبال کند، نقد عملکرد سیاستگذارانی است که بیش از 12 سال در پستهای حساس سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور در طول حاکمیت سه دولت باقی ماندهاند و حتی سیاستهایی که در قالب مفاهیم جدید به مردم ارائه میشوند نیز توسط همان مجریان تعقیب شده است!
باید اهل انتخاب، در پیاده کردن کبریات در صغریات، و کلیات در جزئیات، روشن و با احتیاط باشند؛
و رضای خدای بزرگ را مقدم بر رضای غیر نمایند؛ و فحص از عقلای متدینین که اصلح باشند نمایند؛ و در روشنی توقف ننمایند و در تاریکی حرکت ننمایند؛
و از رشوه دادن و گرفتن ( شیوه دول کفر)، دور باشند؛
با متدینین از عقلا، که محیط به مسائل شرعیه و با ایمان اعتقادی و عملی، و پرهیزگار، و با تدبیر، و شجاعت، و اعتدال فکری و مسلکی، باشند و با غیر آنها سر و کار نداشته باشند، و مسلمانها را گرفتار نکنند و کاری نکنند که در پشیمانی از آن، تدارکی نیست.
از وطن فروشی و وطن فروشان که غایت محبت دول کفر است، دور باشید. عواقب وطن فروشان به دول کفر را، ملاحظه بنمائید! دیدیم و می بینیم که به محلل های خودشان، وفا نمی کنند، مگر تا زمانی که چاره ندارند، و پس از آن، جز پشیمانی و عاقبت سوء برای تابعین آنها نمی ماند.
باید بدانیم که هیچ نقصی در ممالک اسلامیه نیست که منسوب به دول کفر نباشد؛ و آنچه منسوب به آنها است، نقص در اسلام و ایمان است، یا منتهی به آن است.
غیر از معصومین(ع) کسی نمی تواند بگوید: « همه چیز را می دانم، با می بینم» و نمی تواند کسی بگوید:
« هیچ چیز را نمی دانم و همه جا تاریکم، بلکه هر عامل عادی، چیزهایی را می داند و باید حرکت کند و توقف ننماید، [و] بلکه باید از معلومات خود، مجهولات را استخراج نماید تا آنجا که بتواند؛ و چیزهایی را نمی داند و باید احتیاط و توقف و تفحص نماید تا به ندامت غیر مستدرک، مبتلا نشود.
و این مطالب برای جواب سئوال ها، [ ذکر شد] با اشتمال بر بیاناتی که اتمام حجت و تأکید آن است، تا آنکه علی العمیاء، یا به مسامحه، خود و دیگران از مؤمنین را، در گمراهی وارد ننماید.
کسانی که متحیر و مرددند، به آنها دستور داده شده و می شود:
ملاحظه کنید: کدامیک از دو حزب، با ولایت علی(ع) موافق با موافق تر است؛ و کدام، اعتقاد او عملاً انتظار مهدی(ع) را دارد یا متأکدتر است؛ کدام، تغییری در امور دینیه، داده یا نمی دهد؛ کدام، معتدل در فکر، یا متلوّن است در اعتقاد یا عمل؛ کدام، ملکه تقوی و صدق و ائتمان دارد، یا قوی تر است؛ کدام، در صفات، شبیه به کفر یا نفاق و کدام، دورتر است؛ و بالجمله، کدام، به خدای متعال و خاتم الأنبیاء و خاتم الاوصیاء « صلوات الله علیهم و عجل فرجهم » نزدیک تر است.
از خداوند عظیم، موفقیت همه مؤمنین را بر مرضیات او، و تجنب از مبغوضات او را در همه جا و در هر حال، می خواهیم.
معیارهایی که در دفاع و حمایت از نامزدهای ریاست جمهوری مطرح می شوند، با توسعه کشور فاصله دارند. در بسیاری از سایتها بیش از آنکه برنامه ها، عملکرد و کارآمدی نامزدهای ریاست جمهوری مورد توجه قرار گیرند، صفات شخصی و خصلت های فردی مطرح می شوند. در گفتار پیشین چند سئوال مطرح کردم که به گمانم می تواند ما را در انتخاب رئیس جمهور «توسعه گرا» راهنمایی کند. مجموع پرسش های مطرح شده را می توان در دو سئوال زیر خلاصه کرد:
1. رئیس جمهور آینده تا چه حد به فکر رفاه و امنیت اجتماعی مردم (اهداف توسعه) است؟
2. با چه روش هایی (مدیریت توسعه ) می خواهد دو نیاز اساسی فوق را جامه عمل بپوشاند؟
به گمانم وقتی یک رئیس جمهور نتواند نیازهای اساسی مردم را برآورده کند، دیگر مهم نیست که چه کسی است٬ چه گرایش های سیاسی و فرهنگی دارد٬ و به چه حزب و گروهی وابسته و یاحتی مستقل است. مهم این است که کارآمدی ندارد. زیرا، علیرغم تلاشهای فراوانی که صورت می گیرد٬ در بهبود کیفیت زندگی مردم بهبودی حاصل نمی شود. بنابراین، یکی از روش های مناسب درتحلیل عملکرد و برنامه های نامزدهای ریاست جمهوری بررسی نقش رئیس جمهور در ارتقاء کیفیت زندگی مردم است.
چرخه بی نتیجه و ثابت شعارهای حمایت از نامزدهای انتخاباتی در هر دوره تکرار می شود. و آن اینکه همه به دنبال رئیس جمهوری هستند که بیاید و فضای باز سیاسی ایجاد کند، امکان گفتمان را فراهم کند، مباحث روشنفکری را رونق بخشد، و بسیاری از این قبیل خدمات نرم افزاری را در حوزه سیاسی در جامعه رواج دهد. ما روشنفکران گمان می کنیم که تمام جمعیت ایران فقط ما هستیم و تمام مشکلات کشور نیز در بن بست گفتمان آزاد سیاسی و این قبیل مباحث خلاصه می شود. لذا٬ وقتی از یک نامزد انتخاباتی حمایت می کنیم، فقط به فکر تغییر ساختارهای فاقد کارکرد شعارهای سیاسی و گفتمانهای بی نتیجه مدنی در جامعه امان هستیم. متاسفانه کمتر به فکر آن کارگر زحمتکش هستیم که به دلیل فقدان امنیت محیط کار، اگر حادثه ای برایش پیش بیاید ٬بدون هرگونه حمایت مالی موثر و پایدار بایستی تا پایان عمر با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کند. و نیز، هیچگاه به فکر آن کشاورز رنجدیده که آفتاب سوزان چهره اش را گندمگون کرده و نگرانی خشکسالی سال بعد نیز از هم اکنون بر رخسارش نشسته است، نیستیم. و خیلی نمونه های دیگر که مجال ذکر آنها در این مختصر نیست. آیا تا کنون به این پرسش فکر کرده ایم که اگر قرار است این دیالوگهای روشنفکرانه سیاسی تغییر کند، و فضای باز سیاسی به جامعه رخ بنماید، چه نتیجه ای باید در بر داشته باشد؟ به عبارت دیگر٬ این تغییرات در فضای سیاسی و گفتمان مدنی برای چه بایستی رخ دهد؟ اگر به تجربه کشورهای توسعه یافته توجه کنیم می بینیم که تمام این فعالیت های سیاسی به خاطر این است که مردم شب به آرامی سر بر بالین بگذارند٬ آسوده خاطر بخوابند٬ با اطمینان به آینده زندگی کنند و در آسایش و آرامش در کنار خانواده اشان باشند. یعنی رفاه و امنیت اجتماعی شان فراهم باشد.
امروزه از بحث های مطرح شده در وبلاگها و سایت ها چنین برمی آید که بسیاری از جوانان میرحسین موسوی را امید آینده خود می دانند. بسیاری جوانان دیگر نیز به سایر نامزدها به عنوان امید آینده خود دل بسته اند. پرسش این است که این «امید» چیست؟ قرار است رئیس جمهور آینده برای این جوانان چه کند؟ آنان را فقط به صبر و بردباری توصیه کند؟ فضای باز گفتگوی سیاسی برایشان فراهم کند؟ یا اینکه برای آنان اشتغال ایجاد کند؟ برایشان مسکن فراهم کند، نان بر سر سفره اشان بگذارد، زمینه رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شان را فراهم کند، بهداشت و درمان کارآمد رایگان با آخرین تجهیزات برایشان فراهم کند، توزیع عادلانه درآمدها و فرصت ها را برایشان تضمین کند، امکانات مناسب تفریحی برایشان ایجاد کند، امکان ادامه تحصیل را برایشان فراهم کند، و بسیاری نیازهای دیگرشان را برطرف کند. و از دیگر سو٬ قرار است که جوانان برای حمایت از وی در تحقق رفاه و امنیت اجتماعی جامعه چه کنند؟
بنا براین، همچنان این نکته را مطرح می کنم که هر رئیس جمهوری که (به هردلیلی) نتواند رفاه و امنیت اجتماعی مردم راتامین و مشکلات آنان را حل کند، هر چقدر هم تلاش کند و بی خوابی بکشد، بازهم به اهداف مورد نظر دست نیافته است. اگر رئیس جمهور صرفا برای پاسخ به مطالبات سیاسی بر سرکار بیاید، در جامعه ای مثل ایران عملا بایستی نقش رئیس یک حزب سیاسی را ایفا کند. لذا، از پرداختن به سایر خواسته ها و نیازهای مردم باز خواهد ماند. اگر این اعتقاد نیز وجود دارد که بدون برخورداری از فضای باز سیاسی، توسعه ملی در ابعاد مختلف رخ نخواهد داد، بایستی گفت که فضای باز سیاسی اصولا در مجموعه ساختارهای سیاسی هرجامعه تعریف می شود. بنابراین: اولا هیچ رئیس جمهوری برای ایجاد فضای سیاسی نمی تواند خارج از قانون عمل کند. ثانیا، معلوم نیست خواسته های مطرح شده توسط روشنفکران جامعه که به عنوان معیارهای حمایت از یک نامزد ریاست جمهوری مطرح می شود، تقاضای همه اقشار دیگر جامعه نیز باشد. زیرا، متاسفانه امروزه ما روشنفکران دیگر سخنگوی تمام اقشار مردم و بیانگر نیازهای آنان نیستیم. بلکه، تنها بیانگر خواسته های صنفی خودمان شده ایم.
بنابراین، آنچه قابل پیش بینی است این است که اگر یک رئیس جمهور برنامه گرا با مدیریت و برنامه ریزی دقیق و بهره مندی از کارشناسان خبره به فکر حل مسائل اقتصادی و اجتماعی مردم در چارچوب قانون اساسی روی کار بیاید٬ امید است که بتواند رئیس جمهور موفقی بشود. چنین رئیس جمهوری با فعال کردن نهادهای مدنی و سازمان های غیردولتی، و به عبارت دیگر، ارتقاء سطح مشارکت مردم ایران در داخل و خارج کشور در توسعه ملی از طریق مشارکت آنان در امور داخلی و بین المللی٬ می تواند مشکلات جامعه راتاحد قابل توجهی حل کند و به امیدهای جوانان این مرز و بوم نیز تا حد امکان جامه عمل بپوشاند.
پس٬ شاسته است به جای آنکه به تعریف و تمجید یک نامزد و تخریب و تکذیب نامزد دیگر بپردازیم، به توانمندی و کارآمدی آنان فکر کنیم و آنها را بر اساس برنامه هایشان در جهت حفظ و ارتقاء منافع ملی معرفی و انتخاب کنیم، نه صرفا با توجه به خواسته های صنفی خودمان.
نوشته شده توسط : مدیر وبلاگ
این روزها تعداد قابل توجهی از سایت ها و وبلاگها، فضای خود را به بحث از انتخابات متمرکز کرده اند. جمع کثیری دلایل خود را از گرایش به اصلاح طلبی تبیین می کنند و نقد بر اصولگرایی می آورند، و جمع کثیر دیگری هم برعکس آن عقیده دارند. عده کمی نیز مثل بنده اصولا اعتقادی به این تقسیم بندی ها در جامعه ایرانی ندارند. یعنی معتقدم که اصولا در جامعه ایران این تقسیم بندی ها فقط الفاظی هستند که از محتوای چندانی برخوردار نیستند. زیرا٬ در این الفاظ محور مشخصی برای تحلیل محتوی و تکیه برآن وجود ندارد. صرفا عناوین و برچسب هایی هستند که به انواع تفکرات و جریانات سیاسی می دهیم٬ وگرنه ماهیت امر خیلی تفاوت ندارد. به همین دلیل است کسی که تا دیروز یک اصولگرای تند و تیز (با معیارهای همانروز) بوده است، امروز با تشکیل حزب و یا بدون آن به یک اصطلاح طلب تبدیل می شود، و یا بالعکس. البته تغییر فکر امری طبیعی و ضروری افراد جامعه و قابل احترام است. تاکیدم به نارسا و ناکارآمد بودن عناوین و اصطلاحاتی است که در جهت تبیین٬ توصیف و تئوریزه کردن جریانات فکری در جامعه به کار گرفته می شود. زیرا٬ معمولا یک اصولگرا و یا اصلاح طلب واقعی بایستی به استناد مبانی فکری و تئوریک و نیز آزمون این دیدگاه در عمل٬ به چنین جریانی رو کرده باشد٬ نه به صرف مصلحت های روبنایی سیاسی و دلایل بسیار دیگری که دانید و افتد! البته این امر را به فال نیک میگیریم و آن را از ضرورت های یک جامعه اهل نقد و نظر فرض می کنیم که چالشی در این خصوص پیش نیاید تا بتوانیم به بحث ادامه دهیم.
استدلال هایی که این روزها در برخی از سایتها و وبلاگها ارائه می شود به نظرم قابل تامل هستند. زیرا، گمان می کنم اغلب این استدلالها در جهت اثبات حقانیت و صلاحیت و شایستگی های فکری٬ سیاسی٬ فردی و «شخصی» نامزدهای ریاست جمهوری هستند، نه توانمندی های مورد نیاز مدیریت اجرایی برای تصدی پست ریاست جمهوری. مثلا در تایید آقای مهندس موسوی گفته می شود که ایشان فردی اهل ادب، فرهنگ، دانش، صلح، رفاقت، دوستی، و آرامش هستند، که صد البته هم همینطور است. و مطمئن هستم که هرچه در این زمینه در مورد این شخصیت ارجمند و ارزشمند گفته شود، بازهم کم است. بنابراین، شایستگی های اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی ایشان برای تصدی پست ریاست جمهوری دست کم در مقایسه با نامزدهای موجود (که البته همه نیز شایستگیهای خاصی دارند)، از نظر بنده تمام و کامل است.
اما، یک پرسش مهم در اینجا قابل طرح است٬ و آن اینکه آیا برخورداری از شایستگی های یاد شده برای مدیریت دولت و موفقیت در آن کافی است؟ آیا شرایط ٬ عوامل و ویژگی های دیگری برای موفقیت در مدیریت دولت لازم نیست؟ به عنوان مثال٬ مگر آقای خاتمی از این شایستگی ها برخوردار نبودند؟ پس چرا در دوران ریاست جمهوری ایشان بخشی از اهداف برنامه های توسعه مطابق پیش بینی ها تحقق نیافت؟ مگر ایشان در صیانت نفس، پاکی دل، والایی روح، فرهنگی و هنری بودن، گوی سبقت از بسیاری همگنان خود نبرده اند؟ مگر ایشان چهره مطلوب، درخشان و ممتاز در سطح بین المللی نیستند؟ مگر ایشان در جهت گسترش صلح و دوستی در جهان، ایده ماندگار گفتگوی تمدنها را در مقابل برخورد تمدنهای «هانتینگتون» مطرح نکردند؟ مگر این طرح ایشان با استقبال گسترده چهره های سیاسی، فرهنگی و علمی در جهان روبرو نشد؟ آیا با این همه امتیازات فاخر فرهنگی٬ معنوی و سیاسی٬ ایشان در مدیریت اجرایی کشور آنگونه که انتظار می رفت٬ ظاهر شدند؟ آیا ایشان با برخورداری از این همه ویژگی های ممتاز ملی و بین المللی و علیرغم تلاشهای پبگیر٬ توانستند به شعارهای انتخاباتی شان جامه عمل بپوشانند؟
در یک نگاه فراتر و کلی٬ اصولا آیا سجایای اخلاقی٬ ویژگی های چشمگیر فرهنگی٬ و خصلت های والای انسانی یک مدیر دولت به تنهایی در کاهش فقر و نابرابری در جامعه موثر است؟ آیا می توان صرفا با تکیه بر این خصال مثبت و پسندیده٬ مشکل معیشت و امنیت اجتماعی مردم را حل کرد؟ هرچند این صفات وخصلت ها برای تصدی مقام مهم ریاست جمهوری لازم است٬ ولی کافی نیست. بلکه داشتن نگرش ویژه توسعه ملی و تامین رفاه و امنیت اجتماعی مردم به عنوان یک اصل٬ همراه با برخورداری از توانایی های مدیریت٬ برنامه ریزی و اجرا ٬ لازم و ضروری است.
در واقع٬ حرف من این است که، اولا چگونه می توان میان ویژگی ها و سجایای اخلاقی و فرهنگی یک نامزد ریاست جمهوری و توان و شایستگی های ویژه مدیریت اجرایی رابطه برقرار کرد؟ این پرسش را با فرض این نکته مطرح می کنم که اصولا نامزدهای ریاست جمهوری که صلاحیت شان برای شرکت در انتخابات تایید می شود، همگی از شرایط مذهبی٬ اخلاقی، سیاسی و فرهنگی لازم برای به دست گرفتن سکان مدیریت اجرای کشور، برخوردارند. بنا براین، تاکید ما دراینجا بر اینکه یک نامزد ریاست جمهوری فرهنگی و معنوی است، در سطح «خوب» و «بهتر» است. نه اینکه چه کسی فرهنگی است و چه کسی نیست. با این وجود، آیا هرکسی که از نظر فرهنگی در سطح والایی قرار داشت، الزاما از نظر مدیریت اجرایی هم می تواند در همان سطح باشد؟
نکته دیگر اینکه، اصولا چه اتفاقی می افتد که کسانی که حامیان یک نامزد هستند، بعد از انتخاب شدن وی به ریاست جمهوری، به تدریج منتقد همان شخصی می شوند که تا دیروز با قدرت و حرارت از وی حمایت می کردند؟ چه شرایطی تغییر می کند که این «ادبارها» به جای آن «اقبال ها» می نشیند؟ یعنی با کدام شاخص ها ومعیارها می توان به این حمایت ها و مخالفت ها دل بست و اعتماد کرد؟
نکته سوم اینکه، چرا (همانطور که در بحث قبل گفتم) وقتی نامزدهای ریاست جمهوری وارد ساختمان ریاست جمهوری می شوند، آنقدر به کارهای سیاسی مشغول می شوند که یادشان میرود که چه وعده هایی در زمینه تامین نیازهای رفاهی و معیشتی به مردم داده اند؟ و یا خوشبینانه بگویم شرایط و امکان تحقق وعده ها و اجرای شعارهای انتخاباتی شان را پیدا نمی کنند؟ درست است که در قانون اساسی گفته شده است که رئیس جمهور بایستی «رجل سیاسی» باشد٬ ولی به گمانم در هیج کجای قانون اساسی نیامده است که یک رئیس جمهور با وجود انواع سازمانهای دولتی وغیردولتی و نیز افراد رسمی٬ متفکر و اهل نظر که عهده دار و یا متخصص امور و یا فعالیت های سیاسی داخلی و بین المللی هستند٬ بایستی الزاما بیشتر وقت خود را صرف انجام کار های سیاسی بکند و نقش یک رئیس حزب سیاسی را ایفا کند.
و نکته آخر اینکه٬ کدام شرایط سیاسی٬ اجتماعی٬ اقتصادی٬ فرهنگی و بین المللی تغییر می کند که یک نامزد انتخاباتی به گمان ما می تواند در مقایسه با روسای جمهور قبلی٬ کاری کند کارستان؟!
در گفتارهای بعد به این موضوع بیشتر می پردازم.
صلاحیت احمدی نژاد، رضایی، کروبی و موسوی تایید شد
|