مسؤولیت افراد در برابر رأی خود
نکته اول این است که ما باید بدانیم مشارکت در انتخابات به معنی شریک شدن در نتایج رفتار شخصی است که انتخاب میشود. به عبارت دیگر، رأی ما به هر یک از نامزدها به این معنی است که از الان رفتارهایی را که به صورت قطعی و یقینی یا بر اساس ظن و گمان پیشبینی میکنیم در آینده، پس از به دست گرفتن قدرت، توسط آن شخص انجام شود، امضاء و تایید کردهایم و ما هم در ثواب و عقاب آنها شریک هستیم.
متأسفانه این مطلب هم به درستی تبیین نشده و حتی بسیاری از افراد متدین تصور میکنند رأی مثل مالی است که متعلق به کسی است و میتواند هرگونه مایل است از آن استفاده کند؛ حتی میتواند آن را آتش بزند یا در دریا بریزد. در صورتی که چنین نیست؛ ما تکلیف واجب شرعی داریم که فرد اصلح را شناسایی کنیم و به او رأی بدهیم و اگر در شناسایی اصلح کوتاهی کنیم یا بعد از شناختن او به دیگری رأی بدهیم، گناه بزرگی مرتکب شدهایم. بر خلاف تصور رایج، رأی ملک شخصی افراد نیست که آن را به هر کس مایل باشند واگذار کنند. این تصور ناشی از فرهنگ غلط الحادی غربی است که بر اساس آن انسان مالک همه چیز است و حتی خدای خودش است و بر همین اساس میتواند حاکمی را با هر شرایطی که خواست تعیین و اختیاراتی را به او واگذار کند؛ گویا این اختیارات ارثی است که به او رسیده و میتواند آن را به هر که خواست، بدهد.
بر اساس بینش اسلامی که در نقطه مقابل این تصور است، تمام اختیارات، اصالتاً متعلق به خداست و به ما دستور دادهاند کمک کنیم که فرد اصلح سرکار بیاید و این تکالیف را بر عهده بگیرد و این کار از باب اعانت بر تقواست؛ نه اینکه ما اختیاری داریم که آن را به رئیسجمهور میبخشیم. ما از خود، چیزی نداریم که بتوانیم آن را ببخشیم. مگر حکومت حق ماست، که آن را به دیگری ببخشیم؟
بر اساس اومانیسم غربی که انسان را خدا و همه چیز را برای او میداند، انسان میتواند به هر که خواست رأی بدهد، هر که را مایل است حاکم کند و هر که را نپسندید عزل کند. لیبرال دمکراسی نتیجه فرهنگ اومانیستی است و در این فرهنگ همه امور تابع رأی مردم است و انسان میتواند هر قانونی را به هر نحوی که مایل است وضع کند.
ولی در فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ اومانیسم، حکم مخصوص خداست؛ «ان الحکم الا لله»2. در آیه دیگری هم پس از نقل ادعای گروهی از کافران در خصوص حلال یا حرام بودن نعمتهای خدا، میفرماید: «قل آلله أذن لکم، أم علی الله تفترون»3؛ آیا خدوند به شما اجازه داده که چیزی را حلال یا حرام کنید یا بر خدا افترا میبندید؟ به عبارت دیگر، کسی بدون اجازه خدا حق ندارد کاری را جایز یا ممنوع بداند. امر و نهی و وضع کردن قانون حق خداست و انسان از پیش خود اختیاری در این زمینه ندارد. اختیار ولیفقیه در امر و نهی هم اولاً در چارچوب احکامی است که خدا وضع کرده؛ ثانیاً این اختیار به اذن خداست که به بواسطه فرمایش امام معصوم(ع) که فرمود «فإنی قد جعلته علیکم حاکماً»4، به ما رسیده و اگر چنین اجازهای نبود ما هیچگاه چنین حقی را برای ولیفقیه قایل نبودیم. چون او هم از جهت این که اصالتاً اختیار و حقی ندارد، مثل سایر مردم است.
بنابراین، این تصور غلط است که رأیْ ملک شخصی ما و مثل مالی است که میتوانیم آن را به هر نحو که خواستیم صرف کنیم. هر چند ما در خصوص اموال خود هم اجازه اسراف، تبذیر و استفاده در امور حرام نداریم. ما هیچ چیزی از خود نداریم که بتوانیم به دیگری واگذار کنیم. وظیفهای که در این جهت بر عهده ما گذاشته شده این است که سعی کنیم حاکمی که احکام اسلام را بهتر اجرا میکند، مصالح جامعه اسلامی را بیشتر تأمین میکند، ارزشهای اسلامی را بهتر رعایت میکند و با دشمنان اسلام سرسختانهتر مبارزه میکند، انتخاب شود. چنین کسی زمانی میتواند عهدهدار مسؤولیت شود که مردم با رأی و حمایتهای گفتاری و رفتاری خود به او کمک کنند. در غیر این صورت چنین کسی نمیتواند مسؤولیت را بر عهده بگیرد.
وظیفه ما این است که چنین کسی را شناسایی کنیم و این کار مثل اقامه نماز، تکلیف واجب قطعی است که بر عهده ماست. متأسفانه هنوز این فرهنگ در جامعه ما پذیرفته نشده و بسیاری از مردم تصور میکنند رأی حق آنها است و میتوانند آن را به هر کس مایل هستند واگذار کنند. منشاء این تصور غلط، مغالطة «حق» و «تکلیف» است. حق، ناشی از تکلیف است نه در برابر تکلیف.
ما در برابر رأی خود مسؤول هستیم و روزی از ما سؤال میکنند که چرا به فلان شخص رأی دادی. ما باید برای کار خود حجتی داشته باشیم؛ بنابراین باید سعی کنیم به کسی رأی دهیم که بر اساس شناختی که از او داریم، پیشبینی ما در خصوص عملکرد آینده او کار کردن برای دین و به نفع اسلام باشد؛ نه اینکه فردی لیبرالمنش را انتخاب کنیم که در برابر ترک شدن احکام اسلام، آزاد شدن رباخواری، ترویج اباحهگری، برپا کردن مجالس رقص و مسایلی از این قبیل با تساهل برخورد کند؛ هر چند ممکن است چنین کسی محسناتی هم داشته باشد. اگر به واسطه رأی ما چنین کسی زمام قدرت را در دست بگیرد، ما هم در گناه سکوت یا تایید چنین اعمالی توسط او شریک هستیم. چون بدون رأی ما او به قدرت نمیرسد.