معیارهایی که در دفاع و حمایت از نامزدهای ریاست جمهوری مطرح می شوند، با توسعه کشور فاصله دارند. در بسیاری از  سایتها بیش از آنکه برنامه ها، عملکرد و کارآمدی نامزدهای ریاست جمهوری مورد توجه قرار گیرند، صفات شخصی و خصلت های فردی مطرح می شوند. در گفتار پیشین چند سئوال مطرح کردم که به گمانم می تواند ما را در انتخاب رئیس جمهور «توسعه گرا» راهنمایی کند. مجموع پرسش های مطرح شده را می توان در دو سئوال زیر خلاصه کرد:

1.      رئیس جمهور آینده تا چه حد به فکر رفاه و امنیت اجتماعی مردم  (اهداف توسعه) است؟

2.      با چه روش هایی (مدیریت توسعه ) می خواهد دو نیاز اساسی فوق را جامه عمل بپوشاند؟

به گمانم وقتی یک رئیس جمهور نتواند نیازهای اساسی مردم را برآورده کند، دیگر مهم نیست که چه کسی است٬ چه گرایش های سیاسی و فرهنگی دارد٬ و به چه حزب و گروهی وابسته و یاحتی مستقل است. مهم این است که کارآمدی ندارد. زیرا، علیرغم تلاشهای فراوانی که صورت می گیرد٬ در بهبود کیفیت زندگی مردم  بهبودی حاصل نمی شود. بنابراین، یکی از روش های مناسب درتحلیل عملکرد و برنامه های نامزدهای ریاست جمهوری بررسی نقش رئیس جمهور در ارتقاء کیفیت زندگی مردم است.

چرخه بی نتیجه و ثابت شعارهای حمایت از نامزدهای انتخاباتی در هر دوره تکرار می شود. و آن اینکه همه به دنبال رئیس جمهوری هستند که بیاید و فضای باز سیاسی ایجاد کند، امکان گفتمان را فراهم کند، مباحث روشنفکری را رونق بخشد، و بسیاری از این قبیل خدمات نرم افزاری را در حوزه سیاسی در جامعه رواج دهد. ما روشنفکران گمان می کنیم که تمام جمعیت ایران فقط ما هستیم و تمام مشکلات کشور نیز در بن بست گفتمان آزاد سیاسی و این قبیل مباحث خلاصه می شود. لذا٬ وقتی از یک نامزد انتخاباتی حمایت می کنیم، فقط به فکر تغییر ساختارهای فاقد کارکرد شعارهای سیاسی و گفتمانهای بی نتیجه مدنی در جامعه امان هستیم. متاسفانه کمتر به فکر آن کارگر زحمتکش هستیم که به دلیل فقدان امنیت محیط کار، اگر حادثه ای برایش پیش بیاید ٬بدون هرگونه حمایت مالی موثر و پایدار بایستی تا پایان عمر با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کند. و نیز، هیچگاه به فکر آن کشاورز رنجدیده که آفتاب سوزان چهره اش را گندمگون کرده و نگرانی خشکسالی سال بعد نیز از هم اکنون بر رخسارش نشسته است، نیستیم. و خیلی نمونه های دیگر که مجال ذکر آنها در این مختصر نیست. آیا تا کنون به این پرسش فکر کرده ایم که اگر قرار است این دیالوگهای روشنفکرانه سیاسی تغییر کند، و فضای باز سیاسی به جامعه رخ بنماید، چه نتیجه ای باید در بر داشته باشد؟ به عبارت دیگر٬ این تغییرات در فضای سیاسی و گفتمان مدنی برای چه بایستی رخ دهد؟ اگر به تجربه کشورهای توسعه یافته توجه کنیم می بینیم که تمام این فعالیت های سیاسی به خاطر این است که مردم شب به آرامی سر بر بالین بگذارند٬ آسوده خاطر بخوابند٬ با اطمینان به آینده زندگی کنند و در آسایش و آرامش در کنار خانواده اشان باشند. یعنی رفاه و امنیت اجتماعی شان فراهم باشد.

امروزه از بحث های مطرح شده در وبلاگها و سایت ها چنین برمی آید که بسیاری از جوانان میرحسین موسوی را امید آینده خود می دانند. بسیاری جوانان دیگر نیز به  سایر نامزدها به عنوان امید آینده خود دل بسته اند. پرسش این است که این «امید» چیست؟ قرار است رئیس جمهور آینده برای این جوانان چه کند؟ آنان را فقط به صبر و بردباری توصیه کند؟ فضای باز گفتگوی سیاسی برایشان فراهم کند؟ یا اینکه برای آنان اشتغال ایجاد کند؟ برایشان مسکن فراهم کند، نان بر سر سفره اشان بگذارد، زمینه رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شان را فراهم کند، بهداشت و درمان کارآمد رایگان با آخرین تجهیزات برایشان فراهم کند، توزیع عادلانه درآمدها و فرصت ها را برایشان تضمین کند، امکانات مناسب تفریحی برایشان ایجاد کند، امکان ادامه تحصیل را برایشان فراهم کند، و بسیاری نیازهای دیگرشان را برطرف کند. و از دیگر سو٬ قرار است که جوانان برای حمایت از وی در تحقق رفاه و امنیت اجتماعی جامعه چه کنند؟

بنا براین، همچنان این نکته را مطرح می کنم که هر رئیس جمهوری که (به هردلیلی) نتواند رفاه و امنیت اجتماعی مردم راتامین و مشکلات آنان را حل کند، هر چقدر هم تلاش کند و بی خوابی بکشد، بازهم به اهداف مورد نظر دست نیافته است. اگر رئیس جمهور صرفا برای پاسخ به مطالبات سیاسی بر سرکار بیاید، در جامعه ای مثل ایران عملا بایستی نقش رئیس یک حزب سیاسی را ایفا کند. لذا، از پرداختن به سایر خواسته ها و نیازهای مردم باز خواهد ماند. اگر این اعتقاد نیز وجود دارد که بدون برخورداری از فضای باز سیاسی، توسعه ملی در ابعاد مختلف رخ نخواهد داد، بایستی گفت که فضای باز سیاسی اصولا در مجموعه ساختارهای سیاسی هرجامعه تعریف می شود. بنابراین: اولا هیچ رئیس جمهوری برای ایجاد فضای سیاسی نمی تواند خارج از قانون عمل کند. ثانیا، معلوم نیست خواسته های مطرح شده توسط روشنفکران جامعه که به عنوان معیارهای حمایت از یک نامزد ریاست جمهوری مطرح می شود، تقاضای همه اقشار دیگر جامعه نیز باشد. زیرا، متاسفانه امروزه ما روشنفکران دیگر سخنگوی تمام اقشار مردم و بیانگر نیازهای آنان نیستیم. بلکه، تنها بیانگر خواسته های صنفی خودمان شده ایم.

بنابراین، آنچه قابل پیش بینی است این است که اگر یک رئیس جمهور برنامه گرا با مدیریت و برنامه ریزی دقیق و بهره مندی از کارشناسان خبره به فکر حل مسائل اقتصادی و اجتماعی مردم در چارچوب قانون اساسی روی کار بیاید٬ امید است که بتواند رئیس جمهور موفقی بشود.  چنین رئیس جمهوری با فعال کردن نهادهای مدنی و سازمان های غیردولتی، و به عبارت دیگر، ارتقاء سطح مشارکت مردم  ایران در داخل و خارج کشور در توسعه ملی از طریق مشارکت آنان در امور داخلی و بین المللی٬ می تواند مشکلات جامعه راتاحد قابل توجهی حل کند و به امیدهای جوانان این مرز و بوم نیز تا حد امکان جامه عمل بپوشاند.

پس٬ شاسته است به جای آنکه به تعریف و تمجید یک نامزد و تخریب و تکذیب نامزد دیگر بپردازیم، به توانمندی و کارآمدی آنان فکر کنیم و آنها را بر اساس برنامه هایشان در جهت حفظ و ارتقاء منافع ملی معرفی و انتخاب کنیم، نه صرفا با توجه به خواسته های صنفی خودمان.

نوشته شده توسط : مدیر وبلاگ


دسته ها :
سه شنبه دوازدهم 3 1388
X